کد مطلب:140365 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:109

شهادت دو برادر بنام های عبدالله غفاری و عبدالرحمن غفاری
از جمله آنها دو برادر باتفاق یكدیگر گریان، گریان خدمت امام علیه السلام آمدند یكی را نام عبدالله و دیگری عبدالرحمن الغفاریان بودند چنانچه مرحوم سید در لهوف می فرماید، همینكه چشم امام علیه السلام بر دیده اشگبار ایشان افتاد كه می گریند و می آیند حضرت فرمود:

یا بنی اخی ما یبكیكما، فو الله انی ارجو ان تكونا بعد ساعة قریری العین

ای یاران جانی و ای برادران روحانی برای چه گریانید، به خدا قسم امیدوارم


یكساعت دیگر مسرور و شادمان باشید و چشم شما به جمال رسول خدا و رضای حق تعالی روشن شود.

آن دو برادر ملول عرض كردند: یابن فاطمة البتول جعلنا و الله فداك

خدا جانهای بی قابلیت ما را فدای تو كند فو الله ما علی انفسنا نبكی، به ذات اقدس الهی ما برای جان خود نمی گرئیم، هزار همچو ما فدای یك تار موی تو و لیكن نبكی علیك بذاك قد احیط بك و لا نقدر علی ان ننفعك، بلكه گریه ما از برای غریبی و بی كسی تو و عیال تو است كه این قوم لعین تو را در میان گرفته اند و قصد جان تو و جوانان تو را دارند، ما چند نفر را آن قدر قدرت نیست كه دفع شر و رفع ضرر از تو بنمائیم، لشگر بی حد و حساب و ما مجروح و دل كبابیم، نمی دانیم یكساعت دیگر حال زار تو چگونه خواهد بود.

الحاصل امام علیه السلام به آن دو برادر فرمود كه یاران خدا هر چه خواهد همان خواهد شد، ما در نظر خدائیم بروید كه ما نیز از عقب می آئیم.

پس آن دو برادر سلام به امام دادند و روی به میدان نهادند، قرار دادند كه پشت به پشت یكدیگر بدهند برادرانه جنگ كنند از هم جدا نشوند مانند دو شیر با شمشیر بر آن فوج حمله كردند چند نامرد را به راه عدم فرستادند عاقبت از ضعف و جراحت و شدت عطش بازوها سست شد، زخم كاری خوردند باكمال خواری به خاك افتادند و روحشان به اعلی علیین رفت



همه بار سفر بستند و رفتند

حسین را خون جگر كردند و رفتند